گلبلاگ

درج گلِ پست های وبلاگ نویسان

گلبلاگ

درج گلِ پست های وبلاگ نویسان

کاش پیامبری بیاید بگوید ما خودمان زیبا هستیم

یادم هست وقتی دبستان بودم به مراسم عروسی یکی از اقوام در روستا رفته بودیم. خوب در خاطرم مانده که همسایه ها و اقوام چادر رنگی قشنگشان را سر کرده بودند و آمده بودند تا از مراسم لذت ببرند٫ هیچکدام از مدتها قبل آواره لباس فروشی ها و مزون ها نبودند تا لباسشان تک باشد و پوشیدن همان لباس ساده تکراری برایشان مساله ی نبود٫ هیچ کدام از ساعتها قبل در صف آرایشگاه ننشسته بودند تا خسته و کوفته به مراسم برسند٫ هیچکدامشان وسط مراسم به خاطر پوشیدن کفش های n سانتی لنگ نمی زدند و همه همانطور که بودند داشتند از عروسی لذت می بردند.

حالا من در حالی که حسرت آنها را می خورم از عروسی برگشته ام٫ برای چندمین بار باز توبه شکستم و با بقیه راهی سلاخ خانه ای به نام آرایشگاه شدم٫ درصدی اش را می توانم بیاندازم گردن بقیه که می ترسیدم ناراحت شوند که همراهیشان نمی کنم یا فکر کنند دارم به مراسمشان کم توجهی می کنم و بخش بزرگیش باز بر گردن خودم سنگینی می کند. در تالار وقتی هنوز مراسم تمام نشده بود و داشتم جلوی آینه با دستمال آرایشهای ناهنجارم را پاک می کردم و توی دلم کلنجار می رفتم که یعنی من خودم از پس یک آراستن ساده به دست خودم بر نمی آیم، زن جوانی هم کنارم ایستاده بود و در حالی که مشغول همین کار بود مدام می گفت: "خدا بگم چه کارت کنه! الهی که حرومت باشه این پولی که گرفتی!" و فهمیدن موضوع چندان کار سختی نبود وقتی بقیه همراهانم از وقتی از آرایشگاه بیرون آمده بودیم مدام داشتند درباره همین مساله حرف می زدند. توی آینه به خانم کناری با خنده گفتم "نمی دونم ما زنها چمون شده که فکر می کنیم باید حتما این کارا رو انجام بدیم تا خوشگل باشیم؟" با همان عصبانیت گفت "خودم اگر آرایش می کردم صدبرابر بهتر بود!"و باز به لعن و نفرین هایش ادامه داد و باعث خنده همه اطرافیان شده بود.

تا آخر مراسم من تقریبا با همه دور و بری هایم در این مورد حرف زدم٫ هیچ نمی دانستم جمعیت زنانی که فکر می کنند برخلاف میلشان باید خودشان را با هزار و یک مساله از لباس و کفش و آرایش درگیر کنند این قدر زیاد باشد، زنهایی که بیشتر از این که این کار برایشان مفرح باشد یا دوستش داشته باشند یا بهشان خوش بگذرد دارند به این فکر می کنند که چطور به نظر می رسند و در نهایت اکثرا ناراضی از این همه تلاش به خانه بر می گردند. باید یک فکری برای این حفره بزرگ اعتماد به نفسمان بکنیم، اصلا حواسمان به خودمان نیست. تازه شاید بشود ازین کمپین های حمایت از زنان هم برایش راه انداخت، زنانی که فکر می کنند برای زیبایی به خیلی از اسباب و لوازم خارجی محتاجند و خیلی زحمت ها را برایش به جان می خرند.



پ.ن1: مساله اول اینست که زیبایی را چه کسی برای ما تعریف می کند؟ یک وقتها انگار ما همه از یک سری دوزی آمده ایم بیرون. قاعدتا این همه آدم با این همه سلیقه و نظر متفاوت نباید زیباییشان یک جور باشد.

پ.ن2: و بعد از آن، میزان اهمیت این به اصطلاح زیبایی و بهای رسیدن به آن از نظر ما چقدر است؟ حواسمان نیست که اغلب آسودگی و لذت بردن مان فدای رسیدن به یک قله فرضی می شود.


منبع: وبلاگ از این روزها (http://injapan.blogfa.com/)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.