بسیار هم زیباست هم خود طرف لذت میبرد و هم بینندگان!
با دیدن بعضی از لنگهای در جورابهای موسوم به ساپورت دل ادم ضعف میرود انگار یک هیکل را روی دو عدد خلال دندان سر پا نگاه داشته ای!
یا افراد چاقی که با پوشیدن ساپورت اعتماد به نفس خود را به رخ دیگران می کشند و ادمی غبطه میخورد به این همه اعتماد به نفس! مطمئنا هم برای پوشیدن ان از چند نفر کمک گرفته وگرنه امکان ندارد ان
پلوپز دوازده نفره در ان شلوار یک وجبی جا شود! البته بسیار هم عالیست!
بعضیها هم با لنگهای کج و کوله و پرانتزی که ادم با دیدنشان یاد راشتیسم می افتد اقدام به پوشیدن شلوارهای کشی میکنند! اصلا هم اشکال ندارد مگر انها دل ندارند!
البته این شلوارهها مختص قشر جوان نیست و به دفعات رویت شده قشر میانسال علاقه بیشتری به پوشیدن ساپورت دارند البته برای این سنین شلوار پاچه گشاد راپیشنهاد میکنیم چون ورودی و خروجی هوا دارد و به همین دلیل به قولی موتورشان دیرتر جوش می اورد!
حال که بگذریم از اینها این روزها این شلوارها برای نشانی دادن افراد استفاده میشود به طور مثال: کدوم یکیشون رو میگی ؟ اون که لنگاش لاغره یا اونکه پاچه هاش به هم چسبیدست؟
هر زمانی یک چیزی مد میشود اما صرفا مد شدن یک چیز به معنی ان نیست که چون مد شده و به دختر خالتان می اید حتما به شما هم می آید!
منبع: وبلاگ بچه های باشگاه بدنسازی (http://b-b-b.blogfa.com/post/243)
من کاری به دعواتون ندارمولی خداوکیلی تا حالا نه سایت و نه وبلاگی ندیدم که با همین چند پست شروع کار ، اینقدر خوش سلیقه باشه.شما همون مطالب انتخابی از وبلاگ خرمگس خاتون را بخونید دوباره.اون سکرت لاور ا و جمله آخرش بوق نجابت را.من خودم خواننده خرمگس خاتون بودم ولی این دقت را نکرده بودم و این یادداشت توجهم را جلب نکرده بود.یا شعرها را .واقعا معرکه ن.من که زین پس خواننده این وبلاگم.کارای شما را هم کم و بیش می شناسم خانم فشمی عزیز.از نزدیک هم ملاقاتتون کردم.بهتون نمیاد اینقدر برآشفته شوید.
اولا «خان» برای آقایون به کار می ره و خانم برای خانم ها.
ثانیا جالبه که شما دائم به من می گید«شما طنز پردازها» و بعد هم می نویسید اساسا طنزپرداز چنین است و چنان. یاد بگیرید که آدمها بر اساس شغل و حرفه شان طبقه بندی نمی شوند و این قدر راحت نمی توانید درباره هرکس نظر بدهید. طنزپردازها هم خوب و بد دارند، مثل وبلاگ نویس ها!
ثالثا مقایسه و نتیجه گیری شما درباره مهدکودک خیلی منطقی بود!!
من که شخصیت حقیقی شما را نمی شناسم.متاسفانه جو غالب تو فضای طنزپردازی پر از تناقضه.برگردید و انتقادهای خیلی ها را نسبت به بعضی کارهای خودتان و همفکرانتان ببینید.در جواب چیزهایی گفتین شبیه همین حرفهای من.این تمسخر نبوده ، اون شوخی بوده ، اون فلان بوده ، من تعجب میکنم ذات کار شما ایجاب میکنه از هیچی دلخور نشین چون همین دلخوریهای شما را یکی حوصله کنه دنبال کنه فردا روز میتونه مث پتک بکوبه تو سرتون.به خدا اینو از رو دلسوزی گفتم .اونم خانم بوده میمش نگرفته.اینو دیگه کسایی که مرتب با تایپ و پاسخ دادن سریع سر و کار دارند که باید حدس بزنند.مث اینه که به کسایی که عین و غین یا کاف و گاف کنار هم در کیبرد را در یک کلمه خیلی ساده جابجا نوشتند بگوییم شما که سواد نداری فلان و فلان... بعید بود ااز شما این اشتباه و تذکر
و نهایتا:
سیدامیر ِ سادات موسوی، همیشه با مشکل اشتباه خوانده شدن نامش توسط مجریان برنامه های مختلف رو به روست که آن را سید امیر سادات ِ موسوی می خوانند، بی توجه به آن که سادات بعد از اسم خانم ها می آید، نه آقایان! ما داستان را اینجا گفتیم بلکه ایشان از این به بعد کمتر دچار این مشکل بشوند، اما اینجا و آنجا نام خودمان را هم بارها اشتباه گفته اند و حتی صدایمان کرده اند«آقای ارمغان زمان فشمی»، ککمان هم نگزیده است! آدم باید آدم باشد، زن و مردش مهم نیست!
شما توضیح وبلاگ رو عوض کردید چون اون روز که من خوندم نوشته بودید سلیقه خودتون هم در انتخاب مطالب نقش داره و سلیقه تون رو هم خیلی قبول دارید. من هم نگفتم نوشته مال شماست و فقط از این سلیقه انتقاد کردم. ضمنا شما که می خواین مطالب وبلاگ ها رو کپی کنید، اول یاد بگیرید اسم آدمها رو درست کپی کنید که وقتی من اون بالا نوشتم ارمغان شما دو خط پایین تر ننویسید ارغوان! (لابد می خواین الان اسم من رو هم درست کنید و بعد بگین نه... ما کی گفتیم ارغوان؟!)
در جواب مهدیه خانم باید بگم اولا من گزارشگر شکرخندم و مسئول نوشته های دیگران نیستم ثانیا با همون استدلالی که شما درباره ساپورت نوشتید می تونم جوب بدم که سن آقای جنتی دست خودش نیست و اشکالی هم نداره اما انتخاب ایشون به عنوان یکی از تصمیم گیرنده های مملکتی که درصد بالاییش رو جوون ها تشکیل می دن چطور؟ این هم بی اشکاله؟
در نهایت نمی شه بر اساس سلیقه ملتی که شاید به خیلی چیزها که ربطی بهشون نداره می خندن، رفتار کرد. شاید پوشش ما هم از نظر اونایی که ساپورت می پوشن و بهشون نمی آد، خنده دار باشه. من کار اونا رو تایید نمی کنم اما می گم کلا بهتره این قدر تنگ نظر و فضول نباشیم.
ارمغان خان.اصلاح می شود.کلا ما انتقادپذیریم به همین راحتی.توضیح وبلاگ هم چون شما که طنزپرداز مملکتمونید مطلبشو نگرفتین و دقیقا عکسشو متوجه شدین بیخیالش شدیم و عوضش کردیم.
با استدلال شما باید مهدکودک ها را بدن دست یه نی نی اداره کنه!
عنوان مطلب فستیوال لنگها بوده نه رنگها.اصلاح شود لطفا
احتمالا معترضین خودشان ساپورت پوش باشند از اونهایی که باعث خنده مردم میشوند و این نوشته آزارشان داده.پول زیادی که بابتش ندادین.نپوشین اگه بهتون نمیاد یا زیر شلوار بپوشین زمستونا.والا
لنگ که توهین است تا حدی ولی به جز اون نوشته ی خوبی بود.
یه چیز دیگه! سن آقای جنتی دست خودشه که شده نود درصد سوژه شعرها و طنزهای شما و همفکراتون خانم فشمی !؟
ظاهرا که اینجوریه.من از خانم ارغوان مشخصا همچین شعری درباره ی آقای جنتی ندیدم ولی راست میگین اونم همه گیر شده
ساخت هیکل دست خودش نبوده ولی اصرار به پوششی که باعث خنده ملت به چی خانم طنزپرداز؟حقیقتا که فیمینیستی نگاه کردی.مرد و زن باید خوش لباس باشند.من خودم کلی از شلوار افتاده ی پسرها خنده م میگیره.اونام از ساپورتهای بی تناسب ما.این به اون در
ممنون.منم میخواستم همینو در جواب خانم ارغوان بگم که شما گفتین
من 100 درصد موافق نوشته ام و کلی هم خندیدم.بابا به زیبایی شناسی توهین شده.باید بهت ساپورت بیاد که بپوشی نه از لج مذهبی ها یا بخاطر همه گیریش
با این مطلبی که انتخاب کردید خیلی هم به سلیقه تون ننازید.
انتخاب پوشش باید آزاد باشه و ما باید یاد بگیریم تو کار دیگران دخالت نکنیم. استفاده از کلمه بی ادبانه«لنگ» و مسخره کردن هیکل افراد که چندان هم دست خودشون نیست، بد بودن مطلب رو تکمیل کرده. امیدوارم با این سلیقه هرگز از وبلاگ من چیزی انتخاب نکنید!
خانم ارغوان! نوشته مال من نیست! لزوما من موافق نوشته ها نیستم.اتفاقا جاهایی صد در صد هم ممکن است مخالف محتوا باشم.اینو که در هدف وبلاگ گفتم.برای اطلاع شما این آقای بدنساز بیشتر جهت گیریاش برعکس این وشته ست ولی ظاهرا متوجه این نوشته نشدین.هدفش مخالفت با ساپورت نبوده مخالف مدگرایی افراطیه