گلبلاگ

درج گلِ پست های وبلاگ نویسان

گلبلاگ

درج گلِ پست های وبلاگ نویسان

یک روزهایی که آدم تمام می شود ...

نمایشگاه صنایع دستی میلان هستم / بودم . فردا تمام می شود . من ، اما زودتر تمام شده ام ! آنجا ، مثلن مترجم هستم برای یک عده ای که هنرمند هستند لابد . استاد دانشگاه هم هستند دیگر . اما انگلیسی که نمی دانند هیچ ، به نظر من خیلی چیزهای دیگر هم نمی دانند ...

تمام شدم در این یک هفته . در این یک هفته فهمیدم که دیگر دوست ندارم در فضای ایران و با آدم های ایرانی کار کنم . تمام شدم واقعن . امروز دیگر کم آوردم ! بس که هر کسی آمد و رفت ؛ غیبت این و آن را پیش من آورد . من شدم ظرفی برای تمام غیبت ها و گلایه ها از زمین و زمان ...

وقتی آقا ، نشان درجه ی یک هنری دارد ولی نمی داند واژه ی " مینی مال " یعنی چه . وقتی آقا استاد دانشگاه است و یک کلمه ، تو بگو یک کلمه انگلیسی نمی داند . هاو آر یو را می گوید : هاوار یو ! وقتی ، ایتالیایی ها کارهای آقا را نمی پسندند یا نمی خرند یا نگاه نمی کنند ، یا هر چی ، آقا خیلی زشت بر می گردد می گوید : این ها نفهم هستند ! هیچی از هنر نمی دانند ! روزی هم چندین و چند بار برمی گردد به تو می گوید و انتظار تایید هم دارد !

وقتی ...

تمام می شوی خب !

من ، اگر بلوندی را نداشتم که سرش غر بزنم و غر بزنم و غر بزنم ، و او تسلایم ندهد که : حق داری . حق داری . حق داری ، حتمن به طور رسمی تمام شده بودم .

بخخخخخخخخدا !!

پی نوشت : از زمان دانشجویی ایران ، فکر می کردم که متریالی که باهاش کار می کنی ، ارتباط مستقیم داره با شخصیتت . کسایی که سفال رو انتخاب می کردن ، به نظرم عین خود سفال آدم های نرم و انعطاف پذیر و مطبوع تری بودن . کسایی هم که چوب رو انتخاب می کردن ، عین چوب سفت بودن و کلله شق و ... امسال دوباره به همین نظر رسیدم ...

تازه ! به نظرم همه ی معرق کارا - هر چند که همه شون پشت سر هم حرف می زنن - کپی برابر اصل همدیگه هستن ! اینو شک ندارم درش !

همینا ...

 

منبع: یک اشتباه معمولی ؛ بخشی از یک پست (http://injamilan.blogfa.com/post-112.aspx)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.