ما یه بار بین
ِ راه نگه داشته بودیم غذا بخوریم، یه خانواده دیگهم اون ور نشسته بودن.
یه بچه داشتن، به زور اگه سه سالش بود،
بعد باباهه راه افتاده بود دنبال ِ این هی صداش میزد: آقا
سید محمد صادق بیا.
مام با این کهولت ِ سن به زور اگه هوی صدامون کنن :|
منبع: وبلاگ سولاخی پست شماره 161 (http://sourax.blogspot.co.uk)