چله چله مستم ، از شما چه پنهان
با سبو نشستم از ، از شما چه پنهان
گفتگوی بی می ، مایه ای ندارد
توبه را شکستم ، از شما جه پنهان
هر چه بی بهانه است ، هر چه جز ترانه است
مانده روی دستم ، از شما چه پنهان
جز ترانه هایم ، عاشقانه هایم
دل به کس نبستم ، از شما چه پنهان
ترس محتسب نیست ، در دلم که دیشب
با خودش نشستم ، از شما چه پنهان
این ردیف نابم ، حسن انتخابم
کار داده دستم ، از شما چه پنهان
(پرویز بیگی)